روح من کم سال است.. روح من گاهی از شوق، سرفه اش می گیرد...
درباره من
در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطه ی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگه دارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم ، فقط برای این است که خودم را به سایه ام معرفی کنم .. سایه ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هرچه می نویسم با اشتهای هر چه تمامتر می بلعد .. برای اوست که می خواهم آزمایشی بکنم.. ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم.
ادامه...
سلام پسرخاله خوبید؟ حرف جالبی رو نوشتید خیلی به دلم نشست من آرشیو وبتونو نخوندم ولی به نظر من مثل این نوشته هاتون از زیبایی و خوشگلی خاصی برخوردار باشن در پناه حق
فقط فقط بعضی ها رو...واگرنه اکثر مواقع ندیدن خیلی راحت فراموشی می یاره...با عادت به دنیا نیومدیم که با عادت زندگی کنیم... ------------- پسر خاله جون...من هم لینکت کردم!ممنون
سلامممم
چطوری؟ پارسال دوست امسال آشنا...
سلام پسرخاله
خوبید؟
حرف جالبی رو نوشتید خیلی به دلم نشست
من آرشیو وبتونو نخوندم ولی به نظر من مثل این نوشته هاتون از زیبایی و خوشگلی خاصی برخوردار باشن
در پناه حق
ادم به ندیدن عادت کنه اشکال نداره اما اگه به عادت عادت کنه خطر داره جونم
(فلسفه رو داشتی جان ریحان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
میگم پسر خاله جان اگه نمیتونی فراموش کنی معلومه هنوز پیر نشدی
پس امیدوار باش که با کشف روزنه جدید خاطرات خاک خورده رو باد ببره
شاد باشی گلم
سلام من بهتون لینک دادم... اگر مایلید شما هم به من لینک بدین خوشحال میشم
فقط فقط بعضی ها رو...واگرنه اکثر مواقع ندیدن خیلی راحت فراموشی می یاره...با عادت به دنیا نیومدیم که با عادت زندگی کنیم...
-------------
پسر خاله جون...من هم لینکت کردم!ممنون
سلام خوبی من ییهو با وبلاگت اشنا شدم
خیلی باحال بود
به منم سر بزن