دنیای پسرخاله

روح من کم سال است.. روح من گاهی از شوق، سرفه اش می گیرد...

دنیای پسرخاله

روح من کم سال است.. روح من گاهی از شوق، سرفه اش می گیرد...

شب یلدا

سه شنبه شب مراسم شب یلدای گروه بود... من نمی خواستم برم ... ولی در نهایت بازم نتونستم نرم . نمی دونم بگم خوش گذشت یا نه ..همه می خندیدند و من هم یه خط در میون همینطور ...ولی کی می دونست تو دلم چه خبره ...

ناراحتی اشکان رو می دیدم .. گله مند بودن مسعود رو می شنیدم ... قهر محبوبه رو حس می کردم ..محبت بهاره رو درک می کردم ..و دلسوزی های لیلا رو ...نه پانتومیم و اسپارتاکوس که فکر می کردم اسم یه دایناسور منقرض شده ست و نه شور و شوق بچه های 85 ی هیچ کدوم ترغیبم نکردن.. فقط صدای خدایاری تنفسی بود برای بغض های قدیمی م ....

به قول پائولو وقتی هنوز زنده ام یعنی هنوز به جایی که باید برسم نرسیده ام ... خدایا دوباره متحولم کن و منو برسون ...

نظرات 2 + ارسال نظر
سکوت دیوار چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 21:30 http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود..
جمله آخر خیلی زیبا بود...
(وقتی هنوز زنده ام یعنی هنوز به جایی که باید برسم نرسیده ام )

سینا دوشنبه 4 دی 1385 ساعت 13:19 http://existence.blogsky.com

با سلام. ممنون از نظری که دادی. بنظر من انسانیهدفی جز فنا و مرگ ندارد هرچند این نظر من نیست و نباید به اسم خودم این نظر رو بدم ام کاملا موافقم. این نظر فردریش نیچه هستش.تفکرات صادق هدایت هستش نه منو ولی کاملا موافق این نظرات هسم و میشه گفت تمام تحقیقات و تفکراتم رو روی این مسئله متمرکز کردم...راستی این نوشته بالا سمت چپ....از نوشته های کسی هستش؟؟؟آشنا میزنه..البته ببخشید که پرسیدم فقط می خواستم بدونم و قصد توهین نیست...به نظرم از گفته های هدایت هستش نه؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد